تراژدی زوج خبرنگار| جلسه تمام شد؛ پسرک گرسنه خوابیده و مادر خبر را روی صفحه می بیند...پارت آخر؛ مادر آخرین قاشق سوپ را در دهان خواهر بیمار می گذارد و زن لبتابش را می بندد. پسرک گرسنه خوابیده و مادر خبر را روی صفحه می بیند و با لبخند دستی به شکمش می کشد و به پسرش خیره می شود. - پارت اول: سالن شلوغ، ازدحام مسئولین با کت و شلوارهای مارک. صندلی هایی با لبل های معنی دار، مرزبندی برحسب موقعیت شغلی و ردیف خبرنگاران و مردم که در نهایت همهمه شان سالن را پرکرده است. دوربین به دست با نفس زدنهای سنگین وارد می شود. کودک خردسالش همراهش هست وسنگینی گامهایش معنادار. به زودی دومین فرزندش هم به دنیامی آید. پسرش خوشتیپ بانگاهی پر از ناشناخته های پیرامونش، مادر اما، دوربین به دست با هول و هراس وارد می شود؛جلسه شروع شد؟ آقای وزیر حرف زد؟ و با شنیدن نه، آرام می گیرد و در صندلی اش فرو می رود. پارت دوم؛ زن و مرد با تیپی مشخص و دوربین و لبتاب. مرد هنوز لباس محل کارش را بر تن دارد و زن لبتاب را روی صندلی قرار می دهد؛ خانم ببخشید اینجا برای خبرنگاران است لطفا بلند شوید. زن اصرار بر نشستن دارد. جا، جای، چه فرقی داره مگه از دماغ فیل افتادی؟ نگهبان حراست زن را جابجا میکند. مرد کلیدخانه را بر می دارد. هنوز وزیر نیامده میروم دوش بگیرم لباس عوض کنم بچه ها را بسپارم به مادر و بیایم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |